از دختر مهران مدیری تا امیر تتلو
نشر توسط:پیک من
درباره :
آخرین مطالب و عکس های سایت , پست های ترکیبی ,
Views 434
تاریخ : جمعه 30 تیر 1396
نظرات (0)
پیدا کردن ۲۷ لنز طبی در چشم زن ۶۷ ساله!
پزشکان در زمان جراحی چشم یک زن ۶۷ ساله انگلیسی ۲۷ لنز طبی را کشف کردند که سالها در چشمهای او جاخوش کرده بودند.
بر اساس گزارشی که در مجله تخصصی بریتیش مدیکال منتشر شده این زن برای عمل ساده آب مروارید قرار بود تحت عمل جراحی قرار بگیرد. این بیمار از خشکی چشم شکایت داشت و میگفت کمی در چشمانش احساس ناراحتی میکند. ولی پزشکان متوجه شدند که مشکل خیلی فراتر از کمی خشکی چشم است و در زیر پلک بالای او ۲۷ لنز طبی را که با مایع درون چشم به هم چسبیده بودند کشف کردند!
بیمار که از وجود این لنزها بی خبر بود و تصور میکرد آنها را گم کرده است با دیدنشان بهت زده شده و به پزشکان گفت که چشمش احساس راحتی بیشتری میکنند. پزشکان با شگفتی و نادر بودن چنین مسئله گفتهاند تاکنون ندیدهاند یک بیمار بتواند این تعداد لنز را بدون اینکه احساس ناراحتی کند،در چشمانش گم کند!
بیمار طی ۳۵ سال گذشته از لنزهای طبی ماهانه استفاده می کرد و طی این سالها به ندرت به چشمپزشکی مراجعه کرده بود. احتمالا اگر او برای عمل آب مروارید به بیمارستان نمیآمد تا چندین سال بعد هم این لنزها در چشمش باقی میماند. ورود هر نوع جسم خارجی درون چشم به صورت معمول باعث التهاب چشم و ناراحتی آن شود، اما این بیمار طی سالهایی که لنزها درون چشمش انباشته شدهبودند،به هیچوجه احساس ناراحتی نکردهبود.
پزشکان احتمال می دهند عمیق بودن کاسه چشم زن باعث شده تا او متوجه انباشته شدن لنزها نشود.
شهرزاد مدیری دختر مهران مدیری
آزاده نامداری در میلان ایتالیا
آزاده نامداری عکس های جدیدی از خودش را منتشر کرد.
این مجری ۳۲ ساله به همراه همسرش به شهر میلان ایتالیا سفر کرده و عکس هایی به یادگار گرفته اند.
همسر و دختر آزاده نامداری
عکس های جدید رضا صادقی و دخترانش
رضا صادقی خواننده محبوب کشورمان, عکس های جدیدی از خودش و دخترانش را منتشر کرده است.
این خواننده ۳۷ ساله دارای ۲ دختر به نام های تیارا و ویانا می باشد.
ویانا دختر تازه متولد شده رضا صادقی
تیارا و ویانا دختران رضا صادقی
تسلیت پرویز پرستویی به مناسبت درگذشت حبیب الله کاسه ساز
پرویز پرستویی نوشت:
"در گذشت حبیب الله کاسه ساز تهیه کننده سینما را به خانواده محترمش و جامعه سینمایی تسلیت عرض مینمایم.
روحش شاد"
مهران مدیری: خسرو شکیبایی کودکی بود که توسط خدا تنبیه شده بود!
مهران مدیری درباره خسرو شکیبایی نوشته است:« مطمئنم در بهشت، روزی با او کار خواهم کرد، احتمالا در یک تئاتر مشترک که آنجا دیگر، حوصله دارد، حالش خوب است و غمگین نیست.»
مهران مدیری در یادداشتی که در کتاب خسرو شکیبایی از او منتشر شده نوشته است:
« از روزی که او را شناختم و از اولین باری که او را دیدم، حالش خوب نبود. اصولا هیچ وقت حالش خوب نبود. منظورم بدحالی جسمانیاش نیست. احساس خوشبختی درونی نداشت.از آن آدمهایی بود که ذات اندوه را در خود داشت. این در صدایش بود. در لحن گفتارش بود. در چشمانش بود و در حرکت دستانش. شاید با همین اندوه درون، احساس شادی داشت و با همین دلمشغولیهای درون، خودش را زنده نگه میداشت. دوست داشت تنها باشد. دوست داشت خلوت باشد دیگران را به خود راه نمیداد، هرگز نفهمیدم چه چیزی خوشحالش میکند و چه زمانی حالش خوب است.
برای بازی در «پاورچین» به او تلفن زدم. رفتم خانهاش و نشستیم به درد دل. در همه جای خانه بود. مسجمهاش، عکسهایش، نقاشیهایی که از چهره او کشیده بودند، جوایزی که گرفته بود. تصویر آدمهای مهمی که با او کار کرده بودند و نقطه درخشان کارنامهاش، هامون. همه جا پر از او بود و او غمگین. مثل کودکی بود که توسط خداوند تنبیه شده باشد.یک بغض نهفته که در گلوی او بود و نمیدانم چرا. گفت که میآید و در پاورچین بازی میکند. فردا به محل فیلمبرداری ما آمد و حرف زدیم. میدانستم که نمیآید. حوصله نداشت. حقیقت را نمیگفت که دل مرا نشکند. حوصله نداشت و رفت. چند سال گذشت. برای بازی در «مرد هزار چهره» به او تلفن زدم و در یک روز برفی دوباره به محل فیلمبرداری ما آمد. غمگینتر، شکستهتر و بیحوصلهتر.
باز هم میدانستم که نمیآید. با هم حرف زدیم. حوصله نداشت. باز هم نمیخواست که دل مرا بشکند. بهانه آورد و باز هم حوصله نداشت و رفت.
نزدیک درب خروجی برگشت،مرا بوسید و گفت:
من همیشه یک بازی به تو بدهکارم، و رفت، برای همیشه رفت. روزی که برای خاکسپاری رفتم، و هزاران نفر آمده بودند تا این پیکر غمگین را به خاک بسپارند و مردم فراوانی که دوستش داشتند و میگریستند و مردم فراوان دیگری که آمده بودند با هنرمندان مورد علاقهشان عکس بگیرند و عده فراوان هنرمندانی که سعی داشتند به دیگران بفهمانند که ما بیشتر از شما با ایشان دوست بودیم…
در این هیاهوی عظیم، آخرین جمله او را دوباره شنیدم که میگفت:
من همیشه یک بازی به تو بدهکارم….. مطمئنم در بهشت، روزی با او کار خواهم کرد. احتمالا در یک تئاتر مشترک که آنجا دیگر، حوصله دارد، حالش خوب است و غمگین نیست.
جزئیات تازه از پرونده تجاوز هولناک به کیمیا
متأسفانه چند ماه پیش و در همان زمانی که این پرونده تشکیل شد و کیمیا را به بیمارستان آورده بودند، موضوع را شنیده و متأثر شدم و بهطور تصادفی در همان مرکزی که در شهر تهران این کودک را پذیرش کرد حضور داشتم. «کیمیا» که اسم مستعار این کودک است و بارها مورد تجاوز قرار گرفته با نام دیگری پذیرش شد.
آزار و اذیت دختر بچه ۷ ساله کرجی
انتشار جزئیات آزار و اذیت دختر بچه ۷ ساله کرجی توسط ناپدری معتاد و شیطان پرست اش در صفحه حوادث روزنامه ها و فضای مجازی با واکنشهای متعدد مردمی روبهرو شد و مانند بمب صدا کرد، اما انتشاراین گزارش درحالی با تکذیب دادستان البرزمبنی بروجود این پرونده دراستان البرز روبهروشد که مدیرعامل مؤسسه خیریه ای که خبر اولیه را منتشر کرد، اظهارداشت: پرونده قضایی این ماجرای هولناک در خارج از استان البرزتشکیل شده وتحت رسیدگی است.
رضا شاکرمی، دادستان استان البرز در واکنش به این خبر گفت: «بررسیها نشان داد تاکنون چنین پروندهای در استان البرز تشکیل نشده و وقوع چنین اتفاقی در استان را تکذیب میکنم.»
این تکذیبیه پاسخ مؤسسه خیریه مذکور را در پی داشت؛ مؤسسهای که مددکاران آن ازنخستین ساعات انتقال «کیمیا»ی ۷ ساله به بیمارستان درکنارش بودند و روند درمان او و مادرش را پی گرفتند.
فاطمه دانشور، مدیرعامل این مؤسسه و رئیس کمیته اجتماعی شورای شهرتهران دیروز در این باره به گفت: «بهعنوان مدیر مؤسسه «صحت »این پرونده را صد درصد تأیید میکنم، حتی آقای اسدبیگی رئیس اورژانس اجتماعی کشور نیز موضوع را تأیید کرده است. اما با توجه به اینکه کیمیا و مادرش اهل کرج بودند اما این جرم درشهردیگری خارج ازاستان البرزاتفاق افتاده، پروندهای در دادسرای استان البرز در این باره تشکیل نشده است. با این حال پرونده این ماجرا دراستان دیگری تحت رسیدگی است که تمامی اسناد و مدارک مربوط به آن نیزموجود است.»
«کیمیا» ی ۷ ساله که در حال حاضر تحت سرپرستی بهزیستی تهران در یکی از بیمارستانهای پایتخت تحت درمان قرار دارد، به مدت دو ماه در خانه ناپدری و در شرایطی که مادر با قرص خواب بیهوش میشد، صبح و شب هدف آزار و تجاوز وحشیانه ناپدری معتاد و شیطان پرست اش قرار میگرفت و گاهی اوقات در اختیار دوست ناپدریاش نیز قرار میگرفت.
این کودک همه صحنههای هولناک جنایتهای سیاه را بخوبی به یاد دارد. حال آنکه مادرش که از اختلالات هیجانی و اعتیاد رنج میبرد از ماجرای تجاوز به دخترکوچولویش اظهار بیاطلاعی میکند. این کودک که پس از افشای راز سیاه ناپدریاش تحت چند عمل جراحی در یکی از بیمارستانهای تهران قرار گرفته است به گفته مددکاران، نیاز به دورههای روان درمانی دارد.
«کیمیا» تحت پوشش بهزیستی است
رئیس اورژانس اجتماعی کشور نیز دیروز گفت: پرونده تجاوز ناپدری به «کیمیا» در بهزیستی وجود دارد و هماکنون کیمیای ۷ ساله در بهزیستی یکی از شهرهای استان تهران نگهداری میشود.
حسین اسدبیگی، در رابطه با اتفاق دلخراشی که برای کیمیا از سوی ناپدریاش رخ داده، گفت: چنین پروندهای در اورژانس اجتماعی کشور وجود دارد.
وی ادامه داد: متأسفانه چند ماه پیش و در همان زمانی که این پرونده تشکیل شد و کیمیا را به بیمارستان آورده بودند، موضوع را شنیده و متأثر شدم و بهطور تصادفی در همان مرکزی که در شهر تهران این کودک را پذیرش کرد حضور داشتم. «کیمیا» که اسم مستعار این کودک است و بارها مورد تجاوز قرار گرفته با نام دیگری پذیرش شد.
او از شهر دیگری به استان البرز و سپس برای درمان به تهران منتقل شده بود.اسدبیگی گفت: مأموران اورژانس اجتماعی پس از بررسی پرونده و وضعیت کودک، موضوع را به نیروی انتظامی و دادستانی شهر مربوطه-خارج از استان البرز- اعلام کرده و بدین ترتیب ناپدری متجاوز این کودک نیز در همان شهر دستگیر و زندانی شد.
وی ادامه داد: اکنون از وضعیت ناپدری اطلاعی نداریم که هنوز در زندان است یا خیر، اما در حال حاضر کیمیا در بهزیستی و در یکی از شهرهای استان تهران نگهداری میشود.
رئیس اورژانس اجتماعی کشور تصریح کرد: بنابراین وجود چنین پرونده تکاندهندهای را تأیید میکنم اما بهدلیل اینکه تبعات خوبی برای این کودک و خانوادهاش ندارد، نمیتوانیم اطلاعات بیشتری را دراین باره بازگو کنیم؛ چه بسا بیشتر یا کمتر از تعداد موارد تجاوز گفته شده (۷۰ بار) وجود داشته باشد، اما نمیتوانیم در مورد آن صحبت بیشتری کنیم.
اسدبیگی گفت: آنچه مسلم است در دفعات مکرر ناپدری به این کودک تجاوز کرده و حتماً به سزای جنایتهای سیاه خود خواهد رسید.
مرگ دردناک پسر بچه شش ساله ای که پدرش او را به زیر ماشین پرتاب کرد
میخواستم با شتاب قبل از قرمز شدن چراغ از چهارراه عبورکنم که ناگهان متوجه شدم شخصی میخواهد پسربچه ۶ سالهاش را به خیابان پرتاب کند. از آنجا که فاصلهمان صدمتر بیشتر نبود نتوانستم ماشینم را کنترل کنم و با او برخورد کردم.
روز گذشته خبری مبنی بر انداختن پسربچهای به دست پدرش از روی عمد مقابل خودرو یکی از شهروندان منتشر شد. در پیگیری این خبر با راننده خودرویی که کودک مقابل آن انداخته شده بود، صحبت کردیم.
چطور این اتفاق افتاد؟
هفته پیش نزدیکیهای غروب در خیابانی خلوت مشغول رانندگی بودم. به نزدیکیهای چهارراهی رسیدم که چراغ راهنمایی آن در حال قرمز شدن بود. میخواستم با شتاب قبل از قرمز شدن چراغ از چهارراه عبورکنم که ناگهان متوجه شدم شخصی میخواهد پسربچه ۶ سالهاش را به خیابان پرتاب کند. از آنجا که فاصلهمان صدمتر بیشتر نبود نتوانستم ماشینم را کنترل کنم و با او برخورد کردم. سریع با اورژانس تماس گرفتم تا بچه را به بیمارستان ببرند.
وقتی ماجرا را برای پلیس تعریف کردید چه اتفاقی افتاد؟
آنها بازداشتم کردند. من به بازپرس گفتم که آن پدر بچهاش را جلوی ماشین من انداخت. آن وقت غروب کسی در خیابان نبود و من نتوانستم این ماجرا را ثابت کنم. قاضی گفت باید برای ثابت کردن ادعایم تصاویر دوربینهای مداربسته محل را بررسی کنند. برای اینکه از زندان بیرون بیایم یک وثیقه ١٠٠ میلیون تومانی گذاشتم و همان روز آزاد شدم. روز بعد بازپرس پرونده به من گفت که ماشین شما بیمه دارد، خودتان هم که گواهینامه دارید پس مشکلی وجود ندارد. ولی چون این اتفاق بسیار زیاد ناراحتم کرده بود میخواستم مطمئن شوم که واقعا این اتفاق افتاده یا نه. میخواستم کاری کنم که دیگر پدر این کودک از فرزندانش سوءاستفاده نکند.
موضوع را چگونه ثابت کردید؟
بازپرس گفت خودم باید این موضوع را ثابت کنم. همان موقع به محل تصادف رفتم و متوجه شدم دوربین بانک و طلافروشی در همان محل، به شکلی قرار داده شده که به احتمال زیاد صحنه تصادف را ضبط کرده است. روز شنبه دوباره به همان مکان رفتم و برای گرفتن حکم بررسی دوربین بانک به دادگاه رفتم. حکم را گرفتم و دوباره به بانک رفتم. در بانک فیلم را دیدم و بعد آن را برای ارایه به دادگاه بردم. همانجا بود که مشخص شد ادعای من درست است و بازپرس پرونده هم مطمئن شد که آن پدر به عمد بچهاش را به خیابان پرتاب کرد.
چطور از حال آن کودک باخبر شدید؟
روز جمعه به بیمارستانی که کودک را به آنجا برده بودند مراجعه کردم و متاسفانه از پرستارهای آنجا شنیدم که آن کودک فوت شده. وقتی موضوع را شنیدم مصمم شدم تا پدر این کودک را پیدا کنم و با او در این باره حرف بزنم تا مانع این شوم که همین بلا را سر بچههای دیگرش هم بیاورد. روز دوشنبه دوباره به اداره پلیس رفتم و همراه با آنها به منزل پدر مجرم رفتیم. آنها مشغول انجام مراسم تدفین پسربچه شان بودند. پلیس همانجا پدر خطاکار را بازداشت کرد. اما چیزی که من را بیشتر از همه رنجاند این بود که این پدر یک بچه دیگر داشت که دست و پایش شکسته بود. حدس زدم شاید این بچه هم به خاطر همین موضوع دست و پایش شکسته باشد.
وضعیت زندگی آنها چگونه بود؟
آنها زندگی فقیرانهای داشتند ومعلوم بود که این مرد نیز نه شغل درست و حسابی ندارد و نه اینکه میتواند زندگیاش را تامین کند. به خاطر تامین زندگی روزانهاش بچهاش را زیر ماشینهای گذری در خیابانها میانداخت تا به خاطر آن پول دیه بگیرد و با آن زندگیاش را بگذراند. در خانه این خانواده حتی امکانات اولیه زندگی وجود نداشت. آنها حتی پولی برای برگزاری مراسم ترحیم پسرشان هم نداشتند و مراسمی که گرفته بودند اصلا شبیه به مراسم ختم نبود. خانهای که در آن عده زیادی آدم در کنار هم زندگی میکردند و هیچ کدام شغلی نداشتند.
ازدواج کریستیانو رونالدو و نامزدش
رسانههای اسپانیایی از ازدواج کریس و نامزدش خبر دادند.
بعد از ازدواج پر سروصدای لیونل مسی، ظاهراً اکنون جهان فوتبال باید در انتظار یک ازدواج پر سروصدای دیگر باشد.
بر اساس ادعای آس به نقل از افراد نزدیک به فوق ستاره پرتغالی رئال مادرید، کریس و جورجینا، تصمیم به ازدواج گرفتهاند و به زودی شاهد عروسی این دو خواهیم بود.
با توجه به اینکه نامزد رونالدو طی ۲ روز گذشته، چندین پیج طراحی لباس عروسی را در اینستاگراماش فالو کرده، این خبر موثق به نظر میرسد.
توهین تتلو به سردار آزمون
برچسب زده شده با : دختر مهران مدیری , مهران مدیری , شهرزاد مدیری , امیر تتلو , تتلو , شکایت از تتلو ,